به راهت چشمهايم مانده بر در
تمام جمعهها اي صلح گستر
يقين دارم كه ميآيي واين باغ
شكوفا ميشود يكبار ديگر
بهمن نشاطي
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
آيتالله مصباح يزدي با اشاره به تعابيري چون «امام زمان(عج) خود جامعه را اداره ميكند» با بيان اينكه اين سخن به اين معني است كه اگر خود ولي عصر(عج) جامعه را اداره ميكنند، پس نيازي به نائب نيست، نسبت به ايجاد سيد عليمحمد باب ديگري در برابر ولايت فقيه هشدار داد.
به گزارش رجانيوز به نقل از مركز خبر حوزه، آيتالله مصباح يزدي، پيش از ظهر امروز در ديدار اعضاي حزب مؤتلفه اسلامي با اشاره به رواج انحراف فكري جديدي در جامعه و مطرح شدن تعابيري چون «امام زمان(عج) خود جامعه را اداره ميكند»، تصريح كرد: درست است كه در ابتدا اين سخن براي ارادتمندان و علاقهمندان به حضرت بقيهالله(عج) خوش باشد، ولي وقتي به آن فكر ميكنيم، ميتوانيم به آينده خطرناك اين سخن پي ببريم.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ادامه داد: اين سخن به اين معني است كه اگر خود ولي عصر(عج) جامعه را اداره ميكنند، پس نيازي به واسطه و نائب نيست!
وي با ابراز نگراني از رواج چنين تفكري در جامعه، اظهار داشت: اگر اين تفكر در جامعه رواج يابد و كسي كه اين تفكر را رواج ميدهد، قدرت در اختيار داشته باشد و به احتمال 99 درصد كمكهاي خارجي نيز ضميمه آن شود، چه شرايطي در جامعه به وجود ميآيد؟
آيتالله مصباح يزدي خاطرنشان كرد: اگر اين جريان ادامه يابد و يك روز ديديم كه سيد عليمحمد باب ديگري به دست خودمان و با ثمره خون شهيدان و مقاومتهاي فراوان به وجود آمده است، تعجب نكنيم.
وي افزود: حال اگر كسي رياست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نيز در اختيار او قرار گيرد و چه بسا رئيس جمهور هم بگويد هر چه دارم از او بوده است چه تأثيراتي ميتواند داشته باشد؟!
*سخن از حذف اسلام در كلام يك مقام رسمي پلوراليسمي است كه سايه آن را با تير ميزديم
آيتالله مصباح يزدي با اشاره به مخالفتهاي صورت گرفته با چنين تفكراتي پيش از انقلاب، اظهار داشت: امروز يك مقام رسمي كشور، بيايد و مطرح كند كه ديگر دوران تعريف از اسلام و شعار اسلامي گذشته است، پلوراليسمي است كه در گذشته سايه آن را نيز با تير ميزديم.
وي با تأكيد بر اين كه در اين جريان، آهسته آهسته شعارهاي اسلامي كمرنگ ميشود، بيان داشت: در چنين شرايطي ارزشهاي اسلامي جاي خود را به ارزشهاي فردي و نام اسلام جاي خود را به ايران ميدهد؛ هرچند هم بگويند ايشان منظورشان فلان بوده و شفاف هستند.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره) ارتباط و ديدار با برخي شخصيتهاي بينالمللي كه حتي مقامات بالاي كشور نيز تاكنون با آنان ملاقات را بابي ديگر معرفي كرد و اظهار داشت: قرائن حاكي از سفرهاي اين شخص به سراسر جهان از شرق تا غرب و ملاقات با بالاترين شخصيتها است كه در هيچ جا انعكاس نمييابد، تا آنجا كه رئيس جمهور رسماً وزير خارجه را كنار ميگذارد و ميگويد سياست خارجه من را بايد ايشان اداره كنند.
*در برابر انحرافات سكوت نخواهيم كرد
وي تأكيد كرد: البته با عنايت خداوند و هوشياري مقام معظم رهبري و بيداري مردم، اين امر اتفاق نميافتد اما دليل هم ندارد كه ما سكوت كنيم و به وظيفه خود عمل نكنيم.
آيتالله مصباح يزدي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به خدمات دولت نهم و دهم و تأييدات رهبري از اين دولت، اظهار داشت: آنچه باعث روي كار آمدن اين دولت شد، شعارهايي بودكه در سي سال پس از انقلاب مطرح ميشد و مردم كه از فراموش شدن آنها آسيبهاي فراواني را متحمل شده بودند، به آنها دل بستند كه البته كارهاي عظيمي هم صورت گرفت و مقام معظم رهبري نيز اين دولت را تأييد كردند.
وي با بيان اين كه اين مسائل دليل مطلق بودن نميشود، اظهار داشت: در كنار اين خدمات، آهسته آهسته سخناني مطرح شد كه قضاوتهاي فراواني در اين باره صورت گرفت، اما بعدها مسائلي ظاهر شد كه قابل توجيه منطق، برهان و شرع نبود.
رئيس مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)با تأكيد بر اين كه برخي اقدامات اخير، حتي با اقتضاي سياسي نيز سازگار نبود، خاطرنشان كرد: اين كه به گونهاي رفتار شود كه رهبري، مراجع، علما و مردم متدين را از خود ناراضي كند و كاري كرد كه صميميترين دوستان نيز با او به مخالفت بپردازند، توجيهي ندارد.
وي در پايان تصريح كردند: در اين ميان ما وظيفه داريم در مرحله نخست، فردي كه شيفته اين شخص شده است را متوجه اشتباهاتش كنيم و در مرحله بعد خواص فريبخورده را نيز نجات دهيم.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
گروه تاریخ رجانیوز: از برهه های حساس (و همچنان مبهم مانده) تاریخ انقلاب، مقطع پذیرش قطعنامه از سوی امام خمینی است که ایشان آن را برای خود از زهر، کشنده تر خواندند. برخی محققین، با کنار هم قرار دادن شواهد، معتقدند این مطلب، خلاف نظر اصلی امام و در اصل یک تحمیل به امام خمینی بوده است. خاطره ی زیر را که سرکار خانم زهرا مصطفوی (فرزند حضرت امام) نقل کرده اند را می توان از همان شواهد قلمداد کرد:
«یک روز وارد ایوان [منزل امام] شدم، برای اولین بار دیدم امام روی نیمکت باریک کنار ایوان دراز کشیده اند و ناراحتی عمیق از چهره امام کاملاً مشهود بود. من سلام کردم و چهارپایه ای را کشیدم تا نزدیک صورت امام و در مقابل چهره ایشان نشستم.
به امام عرض کردم: "معروف است [یعنی این طور گفته می شود و شایع شده] که می خواهند شما را وادار به قبول قطعنامه کنند."
امام هیچ جوابی به من ندادند و تنها کاری که کردند دستشان را به آرامی بالا آوردند و دو چشم خود را پوشاندند. من جواب خود را گرفتم و شدت ناراحتی امام را درک کردم و آن قدر منقلب شدم که آهسته برخاستم و منزل ایشان را ترک کردم و یک هفته نتوانستم از منزل بیرون بروم.»
(برداشت هایی از سیره امام خمینی، نشر عروج، جلد 4، صفحه 202)
تنها نامهای که جای قطرات اشک امام(ره) بر روی آن پیداست
حسین شیخ الاسلام که در زمان پذیرش قطعنامه آتش بس میان ایران و عراق به عنوان یکی از اعضای تیم مذاکره کننده در سازمان ملل حضور داشت و هم اکنون ریاست کمیسیون حمایت از فلسطین را بر عهده دارد از حال و هوای امام(ره) در آن روزها این چنین روایت میکند: " پس از پذیرش قطعنامه598 توسط امام خمینی (ره)، ایشان نامهای را خطاب به دکتر ولایتی مرقوم کرد که این نامه همان شب در جلسهای که در منزل آقای ولایتی برگزار گردید برای حاضرین جلسه قرائت شد. متن این نامه که به بیان دلایل پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام پرداخته بود حاکی از اندوه فراوان امام (ره) داشت. نکتهای که ناراحتی ما را بیش از پیش نمود اثر قطرات اشک امام بر وی دست نوشته ایشان بود. گریه امام در حال نوشتن این نامه به حدی بود که کاغذ نامه را چروکیده نموده که این خود نشان از احساسات و ناراحتی فراوان امام در هنگام نوشتن نامه بود."
شایان ذکر است که قطعنامه 598 در 27 تیر ماه سال 1367 توسط حضرت روح الله پذیرفته شد و تعبیر ایشان از پذیرش آن به جام زهر، نشان از اسرار فراوان اتمام این جنگ دارد.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
شادی روح مرحوم آقاسی صلوات
اشعار سردار شعر شيعه حاج محمد رضا آقاسي
بخشهایی از مثنوی شیعه :
شيعه يعني شوق يعني انتظار
صاحب آيينه تا صبح بهار
شيعه يعني سالك پا در ركاب
تا كه خورشيد افكند از رخ نقاب
شيع يعني وعده اي با نان جو
كشت صد آيينه تا فصل درو
شيعه يعني قسمت يك كاسه شير
بين نان خشك خود يا يك اسير
شيعه يعني تيغ تيغ موشكاف
شيعه يعني ذوالفقار بي غلاف
شيعه يعني امتزاج نار ونور
شيعه يعني راس خونين در تنور
شيعه يعني هفت وادر اضطراب
شيعه يعني تشنگي در شط آب
شيعه يعني دست بيعت با غدير
بارش ابركرامت بر كوير
شيعه يعني عدل و احسان ووقار
شيعه يعني انحناي ذوالفقار
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و كوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یك بیابان بی كسی
غربت صد ساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر كرامت بر كویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
شیعه یعنی وعده ای با نان جو
كشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یك كاسه شیر
بین نان خشك خود با یك اسیر
شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یك نیستان تكنوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه توفان می كند در كاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز
شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشكاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یك تپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گل كند
خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولیاست
كربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین كمان
شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می كشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه باید همچو اشعار كمیت
سر نهد برخاك پای اهل بیت(ع)
یا فرزدق وار در پیش هشام
ترك جان گوید به تصدیق امام
مادر موسی كه خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژواك بانگ الرحیل
می نهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه مولای ماست
اكبر اوییم و او لیلای ماست
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور (۱۳۹۰/۰۲/۱۴ - ۱۳:۱۱)
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از معلمان از سراسر کشور، مهمترین وظیفه آموزش و پرورش را تربیت انسانهایی در طراز نظام جمهوری اسلامی و حرکت عظیم ملت ایران، دانستند و تأکید کردند: بر همین اساس آموزش و پرورش نیازمند تحول بر مبنای یک الگوی مستقل و پیشرفته ایرانی – اسلامی است که پرورش انسانهایی مؤمن، متوکل، شریف، شجاع، مبتکر، صبور، امیدوار به آینده و دارای اخلاق نیک و قدرت خطرپذیری برای ورود به میدانهای جدید، نتیجه آن باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای با گرامیداشت یاد و خاطره استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری و روز معلم، شهید مطهری را انسانی برجسته، بصیر و همراه با احساس درد توصیف کردند و افزودند: این انسان بزرگ با چنین ویژگیهایی منشأ برکات فراوانی در عرصه علم و فرهنگ و تعلیم و تربیت شد و در نهایت هم خداوند متعال پاداش او را با شهادت داد و او را زنده نگه داشت.
ایشان در تبیین نقش و جایگاه معلم خاطرنشان کردند: معلم انسانی است که آینده کشور و تربیت انسانهای بزرگ و مجاهدان راه حق و افرادی که کشور را اداره خواهند کرد، به دست او است، بنابراین، همه آحاد ملت باید قدر و اهمیت معلم را بدانند و حرمت معلم را پاس بدارند، ضمن آنکه رسانه ها و مسئولان نیز نقش بسزایی در شناساندن جایگاه واقعی معلم دارند.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به موضوع تحول در آموزش و پرورش، در بیان علت نیازمندی به این تحول افزودند: از آنجاییکه نظام کنونی آموزش و پرورش وارداتی است و در آن، نیازها، اقتضائات و فرهنگ ملت ایران در نظر گرفته نشده است، بنابراین آموزش و پرورش نیازمند تحول است.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: لازمه این تحول یک الگوی مستقل و پیشرفته ایرانی – اسلامی است که هدف این الگو نیز باید تربیت انسانهایی در طراز نظام جمهوری اسلامی باشد.
ایشان خاطرنشان کردند: اگر جمهوری اسلامی ایران می خواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد و دنیا و آخرت خود را آباد کند و یاری رسان، شاهد و مبشر برای ملتهای دیگر باشد، باید انسانهایی مؤمن، متوکل، شریف، مبتکر، شجاع، حلیم، دارای استعدادهای جوشان، و قدرت خطرپذیری بالا، تربیت کند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: لازمه تربیت چنین انسانهایی، عمل براساس دستورات اسلام و معارف قرآن است.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم مشخص بودن جهت گیری در ایجاد تحول در آموزش و پرورش، خاطرنشان کردند: داشتن نگاه کلان و طرح جامع و همچنین لحاظ کردن محوریت معلم، از شروط مهم ایجاد تحول است.
ایشان افزودند: هر مقدار که در آموزش و پرورش و ایجاد تحول در آن، سرمایه گذاری شود، قطعاً ارزش بازده آن به مراتب بیشتر از سرمایه گذاری انجام شده خواهد بود، و همه باید با چنین دیدی به آموزش و پرورش نگاه کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با یادآوری کار عظیم و کم نظیر ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره)، در طول تاریخ، خاطرنشان کردند: کشور ایران، نیازمند آموزش و پرورشی در شأن چنین ملتی است.
حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین ابعاد حرکت عظیم ملت ایران افزودند: در شرایطی که عوامل زور و قدرت در دنیا، همه توان و امکانات خود را بر ضد ارزشهای اسلامی و انسانی بکار گرفته بودند، ملت ایران، غریبانه برای احیای این ارزشها قیام کرد و غریبانه این راه دشوار را پیمود و اکنون به پیروزیها و پیشرفتهای بزرگی دست یافته است.
ایشان حرکت بیداری کنونی در غرب آسیا و شمال افریقا را امتداد حرکت عظیم ملت ایران خواندند و تأکید کردند: این حرکت بیداری قطعاً تا قلب اروپا پیش خواهد رفت و ملتهای اروپا بر ضد سیاستمداران و زمامداران خود که آنها را تسلیم محض سیاستهای فرهنگی و اقتصادی امریکا و صیهونیستها کرده اند، به پا خواهند خاست.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه این بیداری در اروپا حتمی است، خاطرنشان کردند: بیداری کنونی، عمق حرکت عظیم ملت ایران است و اگر بخواهیم این حرکت با همین شتاب و قدرت ادامه پیدا کند، باید ضمن شکوفا کردن استعدادها و تربیت انسانهای مقاوم، ایمان، بصیرت، آگاهی و دانش را تقویت و اتحاد و انسجام را مستحکم تر کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای در پایان تأکید کردند: مطمئن باشید جمهوری اسلامی ایران به برکت همت های بلند، ایمانهای قوی و انسانهای با اخلاص، قله های سعادت و پیشرفت را یکی پس از دیگری فتح خواهد کرد.
در ابتدای این دیدار آقای حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش در سخنانی با اشاره به برنامه ریزیها و تلاشهای انجام گرفته برای تحول بنیادین در آموزش و پرورش گفت: سیاستهای کلی آموزش و پرورش در مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسیده و فلسفه تعلیم و تربیت نیز در دستور کار شورایعالی انقلاب فرهنگی است و همچنین برنامه درسی ملی در حال بررسی و تصویب نهایی در شورایعالی آموزش و پرورش است.
وی افزود: توجه به شکوفایی استعدادها، مبانی تعلیم و تربیت اسلامی، فناوریهای جدید، تربیت بدنی، مهارتهای زندگی، کتابخانه های مدارس و مجلات کمک آموزشی، و ارزشیابی کیفی، از جمله مواردی هستند که در برنامه درسی ملی در نظر گرفته شده اند.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
تاريخچه وهابيت در عربستان
در طول تاریخ اسلام پیوسته افراد و گروه هایی بوده اند که در فهم اسلام، گرایش به خشکی، جمود و تعصب داشته اند. اگر چه بر حسب شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی قدرت نفوذ افرادی که چنین تمایلاتی داشته اند در نوسان بوده، اما همیشه در صحنه حضور داشته اند. آیین وهابیت با الهام گیری از اندیشه های افرادی هم چون: بربهاری، ابن بطه عکبری و ابن تیمیه به وسیله ی محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم هجری در نجد -یکی از شهرهای عربستان- بنیانگذاری شد و به مدد شرایط مساعد تاریخی، طبیعی، اجتماعی و سیاسی مناسب در آن زمان توانست در فراز و نشیب زمان، موجودیت خود را هم چنان حفظ کند و پس از مدتی پیروانش قدرت را در حساس ترین مکان مقدس اسلامی به دست گرفتند و به تبلیغ و دعوت پرداختند. فرصت طلایی که برای هیچ یک از گذشتگان دارای اندیشه های شبیه عقاید او پیش نیامد. وهابیت در حال حاضر بیشتر رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته و با تشیع و انقلاب اسلامی به مقابله برخاسته است. وهابیگری با دمیدن روح نفاق و تفرقه در میان مسلمانان خدمات بسیاری به استعمار در جهت چپاول و غارت منابع مسلمین و تخریب تمدن و فرهنگ تاریخی مسلمانان انجام می دهد.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقه سیستان و بلوچستان مقاله ای درباره دخت گرامی پیامبر(صلی الله علیه وآله)نوشته و نام آن را «افسانه شهادت فاطمه زهرا(علیها السلام)» گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بی حرمتی را که درباره آن حضرت انجام گرفته، منکر شود. از آنجا که بخشی از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه ای از این تحریف و بیان بخشی از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود شهادت بانوی اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخی است و اگر آنها چنین بحثی را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمی کردیم. موضوع سخن ما را در این مقاله، امور یاد شده در زیر تشکیل می دهد: 1 -عصمت حضرت زهرا(علیها السلام) در لسان پیامبر(صلی الله علیه وآله). 2 -احترام خانه آن حضرت در قرآن و سنت. 3 -هتک حرمت خانه آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوارش. به امید آن که با تشریح این نقاط سه گانه، نویسنده مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشته خود نادم و پشیمان گردد، و به جبران کار خود بپردازد. این نکته حائز اهمّیّت است که تمام مطالب این کتابچه از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) در منابع اهل سنت 6 . ماجرای آتش سوزی خانه حضرت علی و سیلی خوردن حضرت فاطمه به دستور چه کسی و در کدام یک ازمنابع اهل تسنن ذکر شده؟
|
پاسخ: |
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه از تاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید درشرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهراعلیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان، تنها شیعه آن را نقل کرده است.[1] البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت ، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید: «در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبر گرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود؛ و قنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»[2] مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛ پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده و هجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود.»[3] اما منابع اهل سنت: 1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها، به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4] همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ، عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[5] 2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید: «اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6] 3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را در خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت.»[7] 4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد. ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.» ابن ابی الحدید میگوید: «من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.» ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم: «آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که بر او وارد شد) فرزندش را از دست داد؟ پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار دراین زمینه متعارض است.»[8] این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز درقسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهل حدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9] 5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10] او میگوید: «نزد امام صادق علیهالسلام رفتم؛ درحالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود: ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شما نمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).» سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود: «ما سَمیتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یزَلْ یذْکُرُ وَ یقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11] چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام درنزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) و مصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت. توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهراعلیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد. چنان که ابا بصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است: « وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یدْخُلُ عَلَیها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12] [1] . شرح نهج البلاغه، ج2، ص60. [2] . سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی. [3] . اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و دربرخی چاپها ص 23 24. [4] . الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57. [5] . اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107. [6] . الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292. [7] . الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 161. [8] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر.ک: زندگی علی علیهالسلام ،ص252. [9] . شرح نهج البلاغه، ج2، ص21. [10] . سه نفر از راویان اهل سنت ,از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی. [11] . شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی). [12] . بحار الانوار، ج43، ص170. |
منبع: پایگاه حوزه، شماره 3- 14431 |
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها )است از همه د.ستانی که به این اشعار نظری دارند التماس دعا داریم
یا زهرا
اگر چه هر شب و هر روز گریـه شـد کارم
خـدا گـواست علــی بـر تـو اشک میبارم
هــزار بــار اگــر بشکننــد دســت مـرا
دمــی ز یــاری تــو دســت بر نمیدارم
حدیث سینه و مسمار اگر چه مخفی ماند
هـزار زخــم نگفتــه بــه سینــهام دارم
بـه نالههــای شب و اشـک غربتم سوگند
مـن آن نیــم کــه علـی را غریب بگذارم
علی به چاه برَد درد خویش و من هر شب
کنــم نگـاه بــه مــاه و، سرشک میبارم
مــرا بــه جـای حمایت، جواب رد دادند
خــدا گــواست ز اهــل مدینــه بیزارم
حقیقتی است که چون میروم به نزد پدر
بــوَد نشانــۀ غــصب فـدک به رخسارم
مـرا نـه داغ پـسر، غصههـای مولا کشت
اگــر چــه بــر در خانــه زدنـد بسیارم
میـان آن همـه دشمن کسی نشد «میثم»
بـه غیــر مـحسن ششماهـهام دگر یارم
غلامرضا سازگار
اگر چه خصم، درِ خانه ریخت بر سر من
رواست گریـه کنیـد از بـرای شوهر من
مدینه گریۀ مـن سخـت خستهات کرده
حلال کـن کــه بــوَد روزهای آخر من
خدا گــواست مــرا میزدند و میلرزید
چو گوشواره که لرزد به گوش، دختر من
ز تازیانــه بــوَد سخـتتر نگـاه علی
کــه ایستــاده غریبــانه در برابـر مـن
علی! که گفته غریبی؟ به این گروه بگو
که هست فاطمه تنها، تمام لشکر مـن
برای یاری من خویش را مده زحـمت
که پشت در شده ششماهۀ تو یاور من
پنـاه مـن شــده دیوار و، در شده سنگر
شکست پهلو و آتـش گـرفت سنگـر من
خدیجه نیست که از من کند پرستاری
از این به بعد دگر زینب است مادر من
دگــر زنــان مدینــه عیــادتم نکنند
مگــر کــه قاتلـم آیــد کنار بستر من
کنم ز لطف و کرامت شفاعت از «میثم»
که ریـزد از قلمش اشـکِ دیدۀ تر من
جگرم خون و دلم سر به گریبان علی است
صبـح هـم در نظرم شام غریبان علی است
گرچـه بــا چـاه کنـد درد دل خــود ابراز
چـاه هـم بیخبـر از غصۀ پنهان علی است
سنــد غربـت مــولاست رخ نیلــیِ مــن
سنـد غربـت من، سینۀ سوزان علی است
بارهـا دشمـن اگـر آیـد و دستـم شکنـد
دست بشکستۀ من باز به دامان علی است
کافـران در حــرم وحــی نیــارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علی است
اهل یثرب ز چه از گریۀ من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علی است
درِ آتــش زده و نالــۀ مظلومــی مــن
سنـد مستنـد سوختـن جان علی است
رفتــم امــا جگــرم بهر علی میسوزد
به خدا خانۀ بیفاطمه زندان علی است
دارم امیـد کـه در حشر پریشان نشـود
حال آن سوخته جانی که پریشان علی است
داده تـاریخ بـه هـر عصـر، گـواهی «میثـم»
کـز ازل صبـر و رضـا پایـۀ ایمان علی است
غلامرضا سازگار
من آن لاله ي وحي ام که گرديده خزاني
قدم گشته کماني در ايام جواني
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
بهارم شده پاييز نمانده بر و برگم
به زودي همه ياران بنالند به مرگم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
علي بي کس و تنها غريبانه نشسته
دگر کار نيايد از اين دست شکسته
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من آن ياس کبودم که چيدند ز باغم
به لب آمده جانم به دل مانده دو داغم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نه ديوار مرا کشت، نه مسمار مرا کشت
بدانيد بدانيد غم يار مرا کشت
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
نفس ها شده در دل، همه شعله ي آهم
تنم نقش زمين شد، علي کرد نگاهم
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
من و بازوي مجروح، من و صورت نيلي
کجا بر ورق گل بود طاقت سيلي
مدينه ز تو سيرم، دعا کن که بميرم
*****
مشب شب بي مادري زينب کبراست
فردا علي و خانه ي در بسته ي زهراست
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب نفس فاطمه شد حبس به سينه
فردا ز غمش گريه کند شهر مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب بنويسيد به ديوار مدينه
فردا حسنينند عزادار مدينه
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب رود از دست علي يار غريبش
يک خانه ي بي فاطمه فرداست نصيبش
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب گل و پروانه و بلبل به خروشند
فردا ز غم شمع سيه جامه بپوشند
امان از دل حيدر(2)
*****
امشب حرم فاطمه زوار ندارد
جز مهدي موعود عزادار ندارد
امان از دل حيدر(2)
*****
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
پنج نکته
مشرق--
الف: نزدیک به دو دهه پیش ریچارد نیکسون یکی از روسای جمهور پیشین آمریکا در دکترین خود برای سیاست خارجی آمریکا نوشت:«جهان اسلام در قرن 21 یکی از مهمترین میدانهای زورآزمایی سیاست خارجی آمریکاست».
او در همین دکترین، اسلامگرایان را به سه دسته تقسیم میکند، و از آن میان به «اصلاحطلبان» امید بسته، رهنمود میدهد که: «باید اصلاحطلبان را که همان تجددخواهان هستند، در جهان اسلام حمایت کرد و..»
1- اینک مسلمانان در قرن 21 شاهد آنند که آمریکایی جنایتکار با تمام توان سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی در میدان جهان اسلام به زورآزمایی پرداخته است. البته این مهم در جهت جهانیسازی است که به معنای استیلای بیشرمانه فرهنگ وحشی غرب بر جهان دیگر است، و البته اسلام و مسلمانان مقاومترین موانع بر سر راه آنانند.
2- رهنمود حمایت از اصلاحطلبان یا همان غربزدگان به نام مسلمان، در ایران اسلامی به نمایش درآمد و پرده نهایی آن در براندازی 88 سال بالا رفت.
ب: رابرت گقان معتقد بوده که « سپتامبر که مورخان آینده بدون تردید آن را پیامد ناگزیر دخالت آمریکا در جهان اسلام خواهند خواند، احتمالاً موجب حضور نظامی طولانی آمریکا در خلیج فارس و آسیای مرکزی و شاید اشغال درازمدت یکی از بزرگترین کشورهای عرب خواهد شد».
11 سپتامبر رخدادی تروریستی بود که مراکز تجاری آمریکا را منفجر کرد، و بلافاصله جرج بوش بدون هر مدرک و سندی آن را به مسلمانان نسبت داد. جنگ نرم همهجانبه غرب به سرکردگی آمریکا، اسلام را و قرآن را و مسلمانان را هدف قرار داد و بستر از پیش آماده شده "نسلکشی مسلمین" را آمادهتر ساخت. 11 سپتامبری که تاکنون پژوهشگران و سیاستمداران بسیاری در غرب و حتی در دل آمریکا معتقدند: "پروژه آمریکایی بوده، و سیا طراحی و اجرای آن را بر عهده داشته است. نوآم چامسکی یکی از این گروه میباشد.
همین صاحبنظران علت انفجار 11 سپتامبر را حمله آمریکا به جهان اسلام میدانند که نیازمند به یک بهانه بوده است.
رابرت کیگان پیش از تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان جملات پیشین را، و یا پیشبینی تحلیلی خود را بیان داشته است، و قطعاً همانگونه که او در نظر داشته، اهداف خونخوارانه آمریکا جهان اسلام، و یا بخش وسیعی از آن بود و به افغانستان و عراق خاتمه نمییافته است. البته خیمه زدن آمریکا در عراق و افغانستان به مدتی نامعلوم و با جنایاتی نامحدود، نشان از عملیات مستمر دارد و نیاز حضور در دل جهان اسلام را برای آمریکائیان قطعی میکند.
ج: ساموئل هانتینگتون در طرح «برخورد تمدنها»یش مینویسد:" مشکل اساسی غرب، بنیادگرایی اسلامی نیست، بلکه خود اسلام است. تمدنی متفاوت که پیروانش به برتری فرهنگی خود اطمینان دارند."
طرح هانتینگتون که از افراد مؤثر در سیاستگذاریهای جنگطلبانه آمریکاست، روشن و رسا است.
نابودی اسلام و تمدن اسلامی که فرهنگ و تمدن غرب را با بیداری اسلامی ملتها به چالش میگیرد. تمدنی که براساس آموزههای قرآن کریم نهتنها لیبرالیسم و دموکراسی و سکولاریسم غرب را به مصاف میگیرد، بلکه دستورالعمل رهاییبخش و همهجانبه را برای حمایت آزادیبخش، تعالیخواه و پویا و رستگارانه به بشریت ارزانی میدارد.
نتیجه آنکه تا اسلام و قرآن، در میان مسلمانان احتمال حاکمیت داشته باشند، جایی و امکانی و احتمالی برای سلطه غرب جنایتکار و تفکر اومانیستی آن وجود نخواهد بود، نه در جهان اسلام، و نه حتی در غیر آن که ندای رهایی اسلام را بشنوند!
به همین جهت تجاوز و اشغالگری، نسلکشی و تمدنسوزی راه چاره از منظر خونخوار آمریکاست. مسلمانان باید نابود شوند. سرزمینهایشان ویران، و کشورهایشان یا اشغال و یا ناامن و بیثبات و غیرقابل سکنی باشند.
بدیهی است چنین آرزویی یا طرحی غیرقابل عمل است. چنانکه تجاوز نظامی به افغانستان و عراق و حضور چندساله آمریکا در این کشورها راه به جایی نبرد، هرچند کشتن و غارت و ویرانگری به جای گذارد، اما اسلام همچنان در دل مردمان باقی ماند.
د: غرب وحشی است، چه به لحاظ تمدنی و چه به لحاظ راهکار و روش! استعمار قدیم و استعمار جدید دلیل آن است، گرچه در استعمار جدید یا نو نیز هر از چندگاه لشکرکشی و قتل و غارت را در دستور کار قرار داده است. این تمدن و تفکر نگران نابودی است که تزلزل اقتصادی طلیعه آن است.
اصلاحطلبان جهان اسلام هم چارهساز نبودند، علاوه بر آنکه عامل رسوایی بیشتر خود و اربابان آمریکایی شدند. بزرگترین رسوایی هم از جانب اصلاحطلبان ایران برای آمریکا به ارمغان رفت.
حال آمریکایی که هم برای تمدن غرب، و هم به لحاظ شیطانیت ذات خود، و هم تعهد به رژیم سفّاک و نامشروع اسرائیل ناچار از انهدام جهان اسلام است در اوج بیچارگی به فکر چاره است. چه باید بکند؟
هـ: جهان اسلام در خاورمیانه و آفریقا مدتی است در ناآرامی و جنگ و خونریزی به سر میبرد. اینکه برخی از دولتهای این مناطق آشکارا مستحق سرنگونی بوده و هستند، عینیتی است قطعی! حسنی مبارک نماد کامل این «عدم مشروعیت» است که از قضا بیش از دیگران به غرب وابسته و به اسرائیل پیوسته بود.اما آنچه در جهان اسلام میگذرد، برای عموم مسلمین هم دردناک است و هم باید قابل تأمل باشد. در لیبی اگر قذافی به عنوان رئیس کشور با انقلابیون میجنگد، اما هواپیماهای ناتو و به خصوص آمریکا این سرزمین اسلامی را بمباران میکنند، چرا که آمریکا و غرب خود را «خدای جهان» میداند و مجاز به کشتار مسلمین!در بحرین و یمن هر روز خون ریخته میشود و عجب آنکه مسلمان، مسلمان میکشد و آمریکا یا نظارهگر است، یا تأیید کننده و یا مفسر و تحلیلگر، با طوماری از راه حلها!
این کدام واقعه از آخرالزمان است که جهان اسلام در آشوب و ویرانگری است و مسلمان کشته میشود، خانه همسلمان ویران میگردد، نفت و گاز مسلمان یا از بین میرود و یا به وسیله کفار غرب چپاول میشود و یا...
حال اگر دولتهای مورد اعتراض این ملتها سرنگون شوند آیا دولتهای اسلامی، ضدآمریکایی، مستقل و متعهد روی کار خواهند آمد؟ آیا شرف و استقلال و رشد و تعالی ملتهای مسلمان بیش از گذشته تضمین خواهد شد؟ خلاصه پرسشی که پیشتر مطرح کردهام: جایگزین این دولتها چه خواهد بود.
سخن پایانی:
اوباما این رئیس جمهوری که پرونده فساد و تباهیش شاید بیش از دیگر رؤسای جمهور به دلیل پیشینه سوء، سیاه است، با شادمانی جلو دوربینها ظاهر میشود و کشته شدن بنلادن را شادباش میگوید و اعلان میکند. آن هم با تأکید بر این که: در عملیات شجاعانه آمریکاییها، هیچ سرباز آمریکایی کشته نشده است.
اگرچه بلافاصله در خود آمریکا نسبت به این خبر واکنش نشان داده میشود، و حداقل به لحاظ زمانی، عملیات و... شبهه و سؤال طرح میگردد، اما کارناوالهای شادی در آمریکایی که مدتهاست جز اعتراضات نسبت به مسائل اقتصادی خبری نبوده، به راه میافتد.
اینک که بنلادن نیست، بهانهای برای غرب تروریست برای حضور تجاوزگرایانه و جنایتکارانه در سرزمینهای اسلامی وجود ندارد! اما آنها همچنان ماندهاند و خواهند ماند. همانگونه که پس از صدام در عراق ماندند! همچنین دیگر نباید زندان گوانتانامو مملو از مسلمانانی باشد که به جرم همکاری با بنلادن در دست آمریکائیان اسیرند و...
و نیز باید شاهد آرامش و امنیت جهان اسلام از شرارت غرب و آمریکا بود. آرامش و امنیتی که به شکوفایی تمدن اسلامی بیانجامد، و مسلمین را برای مقابل ههمهجانبه با سلطه تمدنی آمریکایی به نام جهانی شدن تجهیز نماید. اما افسوس که جهان اسلام در توطئه ای دیگر فرو رفته است و مسلمانکشی و ویرانگری یا توسط حکام داخلی است و یا با همکاری وهابیت سعودی است، و یا مانند لیبی، به وسیله هواپیماهای ناتو و آمریکاست که مثلاً برای مسلمانان لیبی دل میسوزانند! آیا کارناوالهای شادی در آمریکا، انگلیس، فرانسه و یا دیگر کشورهای اسلامستیز، همچنان به راه خواهد افتاد؟!
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This