رایزن فرهنگی ایران در روسیه از فروش ترجمه دعای کمیل در یکی از کلیساهای داغستان روسیه خبر میدهد که با استقبال روبه رو شده و کشیش آن کلیسا گرچه اطلاعات زیادی درباره ماهیت آن دعا ندارد ولی آن را گفتگوی خوبی بین انسان و خدا میداند.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
کودکی و رشد دینی
به سال 1333 شمسی در روستای کوچک «دره گرگ» از توابع شهرستان «بروجرد» در خانواده مومن و مستضعف فرزندی دیده بر جهان گشود که او را «محمد» نام نهادند.
شش ساله بود که پدر را از دست داد. با مرگ پدر و وخامت وضعیت مادی خانواده، مادر رنجدیده ، محمد و پنج فرزند دیگرش را با خود به «تهران» آورد و محله مستضعف نشین «مولوی» مقر خانواده بروجردی شد.
مادرش میگوید:
«محمد شش ساله بود که یتیم شد. از هفت سالگی روزها را در یک دکان خیاطی کار می کرد. اسمش را در یک مدرسه شبانه نوشتم و شبها درس می خواند. همه او را دوست داشتند. چه معلم چه صاحبکارش.»
چهارده ساله بود که به سال 1347 با شرکت در کلاسهای آموزش قرآن و معارف اسلامی قدم به دنیای پر تب تاب مبارزه گذاشت. خودش از آن روزها چنین حکایت می کرد:
«وقتی به این کلاسها رفتم قرآن را خواندم و مفهوم آیات را فهمیدم چشم و گوشم روی خیلی مسایل باز شد. معنای طاغوت را فهمیدم. فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کرده اند».
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
تاریخ وهابیت 2
شباهت وهابیان و خوارج
وهابیان از جهات چندی با خوارج شباهت دارند: وهابیان شعار دینی خود را دعا، شفاعت و توسل جز از خدا نیست قرار داده اند[53] و همانند خوارج که شعار خود را لاحُکم الا لله قرار داده و از سپاه حضرت علی جدا شدند.[54] خوارج مرتکبان گناهان کبیره را کافر می دانستند و جز خود بقیه ی مسلمانان را کافر می دانستند.[55] وهابیان نیز همانند خوارج کسانی را که عقایدی خلاف آن ها داشتند مشرک و کافر دانسته و واجب القتل می دانستند.[56] از دیگر شبهاهت های خوارج با وهابیان، کوته بینی و قشری نگری آنان بود، خوارج مردمانی متعصب و کوته بین بودند که جز خود بقیه ی مردم را مشرک می دانستند و افرادی خشن بودند[57] وهابیان نیز همین گونه کوته بین و قشری نگرند[58] و... .
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
ولادت
سال چهارم بعثت بود که خداوند اراده فرمود به پیامبر گرامیاش هدیهای بهشتی و تحفهای گرانبها عطا فرماید؛ دختری که نسل پاک رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از طریق او تکثیر گردد. برای دریافت این هدیه الهی، مقدماتی لازم بود. لذا از جانب حضرت حق دستورات لازم برای آمادگی رسول خدا و خدیجه داده شد و سپس فاطمه (سلام الله علیها) در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت، در سرزمین توحید، مکه معظمه ، متولد شد و دنیا را به نور وجود خود منوّر ساخت.
او دختری بود به سیمای خاکیان، ولی برتر از ملائک، چرا که خلقتش از نور بود و بویش بوی بهشت.
فاطمه (سلام الله علیها) نامهای بسیاری دارد که هر کدام دارای معانی و مفاهیم بلند و ملکوتی است.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
خرمشهر را خدا آزاد کرد. حضرت امام خمینی(ره)
آزادسازي خرمشهر در سوم خرداد 61، يكي از مهمترين وقايع در تاريخ انقلاب و جنگ تحميلي است. عمليات فتح خرمشهر، به دليل اهميت آن از نظر نظامي و سياسي به مطالعۀ فراوان نياز دارد كه در اين مقاله، به اختصار بدان ميپردازيم.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
مرحوم آيتالله بهجت بارها گفته بود: قرآن كتابي پيامبرساز و جامع كمالات همه انبياء اولوالعزم(ع) است و سزاوار است با گرسنگي و صبر با خرده نان هم شده قرآن كريم را تحصيل و تدريس نمائيم.
مرحوم آيتالله بهجت، عارف فقيهان معاصر، بزرگترين اصولي عارف معاصر و تنها بازمانده از شاگردان آيتالله محمدحسين اصفهاني (معروف به محقق اصفهاني) و ميرزاي نائيني، دو سال است كه اين دنياي فاني را وداع گفت و هزاران نفر را تنها گذاشت.
آيتالله بهجت با اينكه در ميان توده مردم به فردي عارف مسلك شناخته ميشد ولي عميقترين مباحث فقهي و اصولي را آموخته و تدريس ميكرد، ايشان علاوه بر فقه و اصول در فلسفه و تفسير قرآن هم تأملهاي ژرفي داشت.
به همين مناسبت، گروه آيين و انديشه خبرگزاري فارس، به انتشار گزيدهاي از دغدغههاي ايشان درباره رابطه انسان معاصر با قرآن را منتشر ميكند.
* وظيفه مسلمان نسبت به قرآن
آيتالله بهجت از جمله وظايف مسلمانان و مومنين را نسبت به قرآن كريم را احيا قرآن، طواف عاشقانه، توسل و تمسك آگاهانه و حفظ و عمل به قرآن كريم دانستهاند، نگرشهاي حكيمانه ايشان چنين است:
وظيفه همه ما احياي قرآن و بهرهبرداري از آن است؛ كار ما به اين جا رسيده كه با دانستن قرآن زير بار كفار ميرويم. خدا لعنت كند كساني را كه كفار را بر بلاد اسلامي و مسلمانان مسلط ميكنند. ما مسلمانان با اين قرآن كريم كه داريم در خانهها و بلاد خود نشستهايم و از سوي ديگر دشمنان خود را هم كالعدم حساب كردهايم.
بايد مسلمانان را تنبه دهيم كه استعمارگران و كفار خيال دارند از هر راهي و به هر وسيلهاي كه شده قرآن را از دست آنان بگيرند. معروف است كه يكي از نمايندگان مجلس عوام انگليس در حالي كه نطق ميكرد و قرآن را به دست گرفته گفت: تا اين كتاب در دست مسلمانان است نميتوانيم بر آنان حكومت كنيم و يكي از سردمداران فرق انحرافي گفته بود كه بايد مصحف، ناقص شود و به غير عربي ترجمه گردد و قرار حكومتهاي دست نشانده در جوامع اسلامي اين است يا قرآن در دست مسلمانان نباشد تا بر آنها حكومت كنند يا نظير تورات و انجيل ترجمه دلخواه گردند و يا آيات برائت از مشتركين و سب و لعن كفار از قرآن اسقاط گردد و فقط آيات مربوط به خداپرستي باقي بماند.
گاه هم شنيده ميشود كه ميخواهند آيات منتخبه به جاي قرآن چاپ شود تا اينكه كل قرآن در دستها نباشد. (لا يبقي من القرآن الا درسه رسمه) از قرآن به جز درس آن و يا عكس آن باقي نميماند البته در اين صورت درس قرآن هم نميماند، بلكه درس بعض قرآن ميماند، نه تمام قرآن.
استعمارگران و كفار، خيال دارند هيئت اجتماعيه قرآن را بگيرند و به صورت اجزا و جزوات به دست مسلمانان بدهند و كم كم آن اجزا را هم از دستشان ميگيرند يا آيات منتخبه و در نتيجه قرآن ناقص را به دست مردم ميدهند، بعد همان را هم به اساني از دست آنها ميگيرند. ما هم با همه يبداري و توطئههاي دشمنان در خوابيم پس كي بيدار ميشويم تا ببينيم دشمن عليه ما چه ميكند؟
خدا كند در ما عشقي پيدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اولا بتوانيم يگانگي قرآن و عترت و معجون مركب از آن دو را بيابيم و ثانيا در مقام پيروي و عمل با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماييم و بدانيم كه آنها از هر معشوقي بيشتر شايسته عشقورزي هستند. ما اگر جمال روحاني و زيباي قرآن و اهل بيت را ببينيم برگرد آنها طواف ميكنيم.
امام كاظم (ع) فرمودهاند:( في القرآن شفاء من كل داء) در قرآن بهبودي از هر گونه درد و بيماري وجود دارد (يستشفي به لكل داء) با قرآن ميتوان براي بهبودي هر بيماري توسل جست، با توسل به قرآن ميتوان بلاها و فتنهها را از خود و جامعه اسلامي برطرف نمود. توسل به ائمه اطهار(ع) و قرآن در تحصيل علم، كسب اخلاص تهذيب نفس و ترك گناهان به انسان ياري ميدهد.
دستور قرآن كريم به طور موكد اين است كه (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) اي كساني كه ايمان آوردهايد تقواي الهي پيشه سازيد و براي رسيدن به مقام قرب او وسيله بجوئيد و در راه او كوشش نمائيد باشد كه رستگار گرديد.
* سزاوار است با گرسنگي و صبر با خرده نان هم شده قرآن كريم را تحصيل و تدريس نماييم
با داشتن قرآن و عترت فقري و كمبودي نداريم. سزاوار است با گرسنگي و صبر با خرده نان هم شده قرآن كريم را تحصيل و تدريس نمائيم و به معارف آن آگاهي پيدا كنيم كه (لا تفني عجائبه) شگفتيهاي موجود در آن پايان ناپذير است. تمسك به قرآن و اهل بيت(ع) حيات است، تمسك به امور ديگر حيات انسان را ميگيرد و تمسك به قرآن و اهل بيت (ع) حيات است.
به قرآن و عترت ملتزم باشيم. اگر كسي يكي را ضايع كند ديگري را هم ضايع كرده است زيرا اين دو با هم اتحاد دارند و تفكيك ناپذير ميباشند، چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:اني تارك فيكم الثقلين كتابالله و عترتي اهل بيتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض؛ من دو چيز سنگين و گرانبها در ميان شما به يادگار ميگذارم. يكي كتاب خدا و ديگري عترت طاهرين. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
* قرآن جامع كمالات همه انبياء اولوالعزم(ع) است
اگر به قرآن عمل ميكرديم ديگران را به اسلام و قرآن جذب مينموديم، زيرا قرآن جامع كمالات همه انبياء اولوالعزم(ع) است. چند صحيفه براي حضرت آدم(ع) و چند صحيفه براي حضرت شيث(ع) نازل شده و صحف ابراهيم و موسي و ساير انبياء و همه آنها در قرآن جمعند ولي ما از آن غافليم.
خدا ميداند حفظ قرآن چقدر در استفاده از اين معدن و منبع رحمت الهي مدخليت دارد، آيا از اين بالاتر ميشود تعبير كرد كه: «من ختم القرآن، كانما ادرجت النبوه بين جنبيه و لاكنه لا يوحي اليه»؛ هر كس قرآن را ختم كند گوئي كه نوبت در وجود او گنجانده شده است با اين تفاوت كه به او وحي نميشود؛ يعني قرآن غايت كمال غير انبياء(ع) را به او ميرساند. ما آن گونه كه بايد و شايد از قرآن استفاده نميكنيم. شخصي از قرآن مأنوسان ميگفت: در عرض دو يا سه ماه، دو ختم يا سه بار به صورت عادي قرآن را ختم نمودم و ديدم كه حافظ كل قرآن هستم. حتي به قصد حفظ هم نخوانده بودم چنان حافظ قرآن شدهام كه ايات قرآن را از ميان لابلاي خطوط كتب تفاسير ميتوانم تشخيص بدهم.
قاعدتا حفظ قرآن خيلي آسان است و تكرار هم لازم ندارد. «قال رسوالله(ص): سهل الله حفظه لامته»؛ خداوند قرآن را بر امت رسول خدا(ص) آسان نموده است، ولي بر ابقاء و نگهداري از آن تكرار لازم است، زيرا كه فرمود (تعاهدوا هذا القرآن...) قرآن را تكرار كنيد كه زود از خاطر ميرود. البته اگر حافظ قران در هر شبانه روز كمتر از يك جزء بخواند، فراموش ميكند و خواندن بيش از يك جزء در شبانه روز هم خستگي آور است.
* بركات و آثار قرآن كريم از ديدگاه آيتالله بهجت
عارف رباني حضرت آيتالله بهجت(ره) ضمن طرح كرامات و معجزات قرآن كريم آن را مأمن مومنان، برنامه انسان سازي و كمال آفريني بر شمردهاند كه به طرح اين فرازها ميپردازيم:
اگر چشم بصيرت داشتيم سخن خداي متعال را كه ميفرمايد: «وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى» قدر ميدانستيم، ولي ما همچنان نشستهايم و هواي نفس بر ما غالب گشته كه اين كرامات و معجزات قرآن را مانند دور و تسلسل محال ميدانيم.
آقائي را بنده ديده بودم كه به بركات چند آيه قرآن هر ميوهاي را كه ميخواست هر چند در غير آن فصل حاضر ميساخت. بالاترين انعام الهي و هديه آسماني و غيبي، همين قرآن است اما چگونه بايد با آن رفتار كنيم تا بتوانيم از آن بهرهمند شويم. در احوالات پدر مرحوم شيخ جعفر شوشتري(ره) اوردهاند كه پسر نابينائي را نزد ايشان آوردند، ايشان هم دست روي چشم بچه گذاشتند و مشغول خواندن سوره حمد شده بودند مقداري كه خوانده بودند بچه گفته بود بابا از ميان انگشتان آقا ميبينم و وقتي كه حمد تمام شده بود، همه جا و همه چيز را كاملا ديده بود. عدهاي از افراد سطحينگر در محضر علامه ملا خليل قزويني(ره) بودند، سوال كردند كه قضيه حضرت داوود(ع) كه خداوند در قرآن ميفرمايد (وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ) آهن را براي او نرم نموديم اين بوده كه خداوند نحوه ساختن كوره آهنگري و ذوب آهن را به حضرت داوود(ع) الهام نمود تا او آهن را در كوره آتش بگزارد تا ملايم و انعطافپذير باشد. مرحوم قزويني فرمود: او كه پيغمبر خدا بود و شما بعيد ميدانيد كه آهن در دست او نرم و به اختيار او باشد. اين كه چيزي نيست از بنده هم كه پيغمبر نيستم اين كار ساخته استف سپس يك مجمعه يا سيني از مس را كه در برابرش بود با دو انگشت مثل قيچي از وسط دو نيم كرد و فرمود: اين گونه خداوند متعال آهن را در دست حضرت داوود(ع) نرم و ملايم نموده بود.
* اگر جلوي خود را در ارتكاب معاصي نگيريم
حالمان به انكار و تكذيب و استهزاء
آيات الهي قرآن ميرسد
اگر جلوي خود را در ارتكاب معاصي نگيريم حالمان به انكار و تكذيب و استهزاء آيات الهي قرآن ميرسد. هادي، مصلح و مأمن و پناهگاه ما قرآن و عديل آن عترت هستند ولي ما در فكر مامن نيستيم و با اين كه در حال نزول هستيم، قاصد صعوديم و از خود راضي و گرفتار معاصي و كوچك شمردن آنها و عدم استغفار از آنها هستيم.
* قرآن كريم كتابي است كه پيغمبر ساز است
قرآن كريم كتابي است كه پيغمبر ساز است زيرا پيغمبران دو گونهاند. قسم اول: پيامبراني هستند كه از جانب خداوند به پيامبري تعيين شدهاند، قسم دوم پيغمبراني كمالي، كه در اثر ايمان و عمل به دستورات قرآن، به كمالات پيامبري نائل ميگردند.
بنابر اين، قرآن پيغمبراني كمالي تربيت ميكند و پيغمبر ساز است. البته اگر انسان اهليت داشته باشد، در و ديوار هم به اذن خدا معلم او خواهند بود، و گرنه هيچ سخني در او اثر نخواهد كرد. چنان كه سخنان پيغمبر اكرم(ص) در ابو جهل اثر نكرد و شاگردان قرآن و پيغمبر(ص) بعد از رحلت آن حضرت چه فتنهها كه به پا نكردند.
خدا ميداند قرآن براي اهل ايمان، مخصوصا اگر اهل علم باشند، چه معجزهها و كراماتي دارد و چه چيزهائي از آن خواهند ديد برنامهي قران آخرين برنامهي انسانسازي است كه در اختيار ما گذاشته شده است، ولي ما از آن قدرداني نميكنيم. اهل تسنن و ما (قرآن عترت) را آن گونه كه بايد نشناختيم و قدر ندانستيم.
خبرگزاري فارس
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ام البنين، (محدث، متوفى سال 70 ه) (فاطمه كلابيه)، دختر حزام، از زنان مؤمن، شجاع و فداكار بود.روايت است كه امير المؤمنين عليه السلام پس از شهادت حضرت زهرا عليه السلام به برادرش عقيل كه انساب عرب را خوب می دانست و از احوال خانوادگى آنها آگاه بود فرمود : مى خواهم زنى برايم خواستگارى نمايى كه از خاندان شجاعت باشد تا فرزند شجاعى برايم به دنيا آورد.عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را به ايشان معرفى نمود و گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.اين مادر پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادر بزرگوارشان حضرت امام حسين عليه السلام بودند و در ركاب آن حضرت شهيد شدند.
ام البنين در واقعه كربلا حضور نداشت، هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: رگ قلبم راپاره كردى بچه هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو .
ام البنين براى عزادارى هر روز همراه نوه اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع می رفت و نوحه می خواند و می گريست و اين اشعار را زمزمه می كرد:
منم که سایه نشین و جود مولایم
کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم
منم که خانـــه به دوش غــم علی
منم که همقدم محنت ولی هستم
منم که شاهد زخم شکسته ابرویم
انیس گریه به یاس شکسته پهلویم
منم که در همه جا در تب حسن بودم
منم که شاهد خون لب حسن بودم
منم که جلوه حق را به عین می دیدم
خدای را به جمال حسین می دیددم
منم که بوده دلم صبح و شام با زینب
منم میان همه ؛ هم کلام با زینب
منم که سوگ گلستان و باغبان دارم
به سینه زخم غم کربلائیان دارم
منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد
چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد
منم که مادر عشق و امید و احساسم
فدای یک سر موی حسین عباسم
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
دستورالعمل های اخلاقی4
دستور العمل هاى اخلاقى از حضرت آيت الله العظمى بهجت (ره)
شناخت محرك الحمد لله وحده و الصلوه على سيد الانبياء محمد و آل ساده الاوصياء و الطاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم من الاولين و الآخرين .و بعد مخفى نيست بر اولى الالباب كه اساس نامه حركت در مخلوقات شناختن محرك است كه حركت احتياج به او دارد و شناختن ما منه الحركه و ما اليه الحركه و ما له الحركه ، يعنى بدايت و نهايت و غرض كه ، آن به آن ممكنات متحرك به سوى مقصد مى باشند، فرق بين عالم و جاهل معرفت علاج حوادث و عدم معرفت است و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوت مراتب علم آنها است در ابتداء پس اگر محرك را شناختيم و از نظم حركات حسن تدبير و حكمت محرك را دانستيم تمام توجه ما به اراده تكوينيه و تشريعيه او است . خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترين شهيد باشد و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد در عواقب اين حركات جاهل مى گويد: اى كاش خلق نمى شدم ، عالم مى گويد: كاش هفتاد حركت به مقصد نمايم و باز گردم و حركت نمايم و شهيد حق بشوم . مبادا از زندگى خودمان پشيمان شده بر گرديم صريحا مى گويم به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در ياد منعم حقيقى است و نصف ديگر در غفلت ، نصف زندگى حيات او محسوب است و نصف ديگر ممات او محسوب است با اختلاف فوت در اضرار به خويش و عدم نفع .خداشناس مطيع خدا مى شود و سر كار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نمايد، و در آنچه نمى داند توقف مى نمايد تا بداند و آن به آن استعلام مى نمايد و عمل مى نمايد يا توقف مى نمايد.عملش از روى دليل و توقفش از روى عدم دليل . آيا ممكن است بدون اينكه با سلاح اطاعت خداى قادر باشيم و قافله ما به سلامت از اين رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟ آيا ممكن است وجود ما از خالق باشد و قوت ما از غير او باشد؟ پس قوت نافعه باقيه نيست مگر براى خدايان و ضعفى نيست مگر براى غير آنها حال اگر در اين مرحله صاحب يقين شديم بايد براى عملى نمودن صفات و احوال بدانيم كه اين حركت محققه از اول تا آخر مخالفت با محرك دواعى باطله است كه اگر اغناء به آنها نكنيم كافى است در سعادت اتصال به رضاى مبداء اعلى :افضل زاد الراحل عزم اراده (40) و الحمد لله اولا و آخرا و الصلوه على محمد و آله طاهرين و اللعن الدائم على اعدائهم اجمعين
مرد عمل باشيد
جماعتى هستند كه وعظ و خطابه و سخنرانى را كه مقدمه عمليات مناسب مى باشند با آنها معامله ذى المقدمه مى كنند كانه دستور اين است كه بگويند و بشنوند براى اينكه بگويند و بشنوند و اين اشتباه است . تعليم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد براى تفهيم اين مطلب و ترغيب به آن فرموده اند: (( كونوا دعاةالناس بغير السنتكم )) (41) با عمل بگويد و از عمل ياد بگيرد و عملا شنوايى داشته باشيد، بعضى مى خواهند معلم را تعليم نمايند.حتى كيفيت تعليم را از متعلمين ياد بگيرند بعضى التماس دعا دارند و مى گوييم براى چه ؟ درد را بيان مى كنند دوا را معرفى مى كنيم به جاى تشكر و به كار انداختن باز مى گويند: دعا كنيد! دور است آنچه مى گوييم و آنچه مى خواهند، شرطيت دعا را با فضيلت آن مخلوط مى كنند ما از عهده تكليف خارج نمى شويم بلكه بايد از عمل بگيريم و محال است عمل بى نتيجه باشد و نتيجه از غير عمل حاصل بشود اينطور نباشد:
بى مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند
خدا كند قوال نباشيم فعال باشيم ، حركت عمليه بدون علم نكنيم توقف با علم بكنيم آنچه مى دانيم بكنيم در آنچه نمى دانيم توقف و احتياط بكنيم تا بدانيم قطعا اين راه پشيمانى ندارد به همديگر نگاه نكنيم بلكه نگاه به دفتر شرع نماييم و عمل و ترك را مطابق با آن نماييم . (42 )
تولى و تبرى
كسى كه به خالق و مخلوق متيقن و معتقد باشد و با انبياء و اوصياء صلوات الله عليهم جميعا مرتبط و معتقد باشد و توسل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد و مطابق دستور آنها حركت و سكون نمايد و در عبادات قلب را از غير خدا خالى نمايد و فارغ القلب نماز را كه همه چيز تابع آن است انجام دهد و با مشكوك ها تابع امام عصر (عجل الله الفرج ) باشد، يعنى هر كه را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد و هر كه را موافق مى داند با او موافق ، لعن نمايد ملعون او را ترحم نمايد و بر مرحم او على سبيل الاجمالى ، هيچ كمالى را فاقد نخواهد بود و هيچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
در خانه اگر كس است يك حرف بس است
گفتم كه الف ، گفت دگر، گفتم هيچ ، در خانه اگر كس است يك حرف بس است بارها گفته ام و بار دگر مى گويم كسى كه بداند هر كه خدا را ياد كند خدا همنشين اوست احتياج به هيچ وعظى ندارد. مى داند چه بايد بكند و چه بايد نكند، مى داند كه آنچه را كه مى داند بايد انجام دهد و آنچه كه نمى داند بايد احتياط كند
ذكر عملى
هيچ ذكرى بالاتر از ذكر عملى نيست ، هيچ ذكر عملى بالاتر از ترك معصيت در اعتقادات نيست ، و ظاهر اين است كه : ترك معصيت به قول مطلق و بدون مراقبه دائميه ما صورت نمى گيرد
ياد خدا
همه مى دانيم كه رضاى خداوند اجل با آنكه غنى با لذات و احتياج به ايمان بندگان و لوازم ايمان آنها ندارد در اين است كه بندگان هميشه در مقام تقرب به او باشند. پس مى دانيم كه براى حاجت بندگان به تقرب به مبدا الطاف و به ادامه تقرب ، محبت به ياد او ادامه ياد او دارد پس مى دانيم كه به درجه اشتغال به ياد او انتفاع ما از تقرب به او خواهند بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر كوشا باشيم به همان درجه مقرب و منتفع و به قرب خواهيم بود و فرق ما و سلمان (سلام الله عليه ) در درجه طاعت و ياد او كه موثر در درجه قرب ماست خواهد بود و آنچه مى دانيم كه اعمالى در دنيا محل ابتلاء ما خواهد شد و بايد بدانيم كه آنها هر كدام مورد رضا خداست . ايضا خدمت و عبادت و طاعت او محسوب است ، پس بايد بدانيم كه هدف بايد اين باشد كه تمام عمر صرفا در ياد خدا و طاعت او و عبادت بايد باشد تا به آخرين درجه قرب مستعد خودمان برسيم و گرنه بعد از آنكه ديديم بعضى ها به مقامات عاليه رسيدند و ما بى جهت عقب مانديم پشيمان خواهيم شد و وفقنا الله لترك الاشتغال بغير رضاه بمحمد و آله صلوات الله عليهم اجمعين
به معلومات عمل كنيد
آقايانى كه طالب مواعظ هستند از ايشان سوال شود آيا به مواعظى كه تا حال شنيده ايد عمل كرده ايد يا نه ؟آيا مى دانيد كه هر كس عمل كرد به معلومات خود خداوند مجهولات او را معلوم مى فرمايد آيا اگر عمل به معلومات اختيارا ننمايد شايسته است توقع زيادتى معلومات ؟ آيا بايد دعوت به حق از طريق لسان باشد؟ آيا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق نماييد آيا طريق تعليم را بايد بدهيم يا آنكه ياد بگيريم ؟ آيا جواب اين سوال ها از قرآن كريم (( و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا )) (43) و از كلام معصوم : من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم يعلم (44) روشن نمى شود؟ خداوند توفيق مرحمت فرمايد كه آنچه را مى دانيم زير پا نگذاريم و از آنچه نمى دانيم توقف و احتياط نماييم تا معلوم شود نباشيم از آنها كه گفته اند:
بى مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
سرآمد هر شري بيحيايي است. يك روايت از امام صادق(ع) است كه ميفرمايد: «الْوَقَاحَهُ صَدْرُ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ وَ الْكُفْرِ» سرآمد همه اينها بيحيايي است، يعني سرآمد نفاق، شقاق و كفر اين است.
براي آشنايي با مباحث اخلاقي، مقدّمهاي را گفته و بعد وارد بحث ميشوم.
كيفيّت سير مباحث اخلاقي
================
مباحث اخلاقي بر محور قواي دروني انساني، يعني قوه شهوت، غضب و وهم مطرح ميشود. مباحث اخلاقي اينطور هستند. علماي اخلاق، براي هر كدام از اين قوا رذايل و فضايلي را ميشمارند و وارد بحث آن ميشوند. مثلاً رذيلههاي قوه شهوت را شمارش ميكنند، يا راجع به خشم و غضب و ر ذايلش و مقابلاتش بحث ميكنند. يك رذيله را ميگويند، بعد ضدّ آن را كه فضيلت است، بيان ميكنند. تا بحث ميرسد به جايي كه يك قوّه به تنهايي نقش ندارد، مثلاً جاهايي ممكن است از دو قوّه يا سه قوّه، يك رذيله پيش بيايد. يعني شهوت و غضب منشأ همان رذيله ميشود. رذيله را موضوع بحث قرار داده و ميگويند: گاهي ممكن است ريشه اين رذيله، شهوت باشد و گاهي ممكن است غضب باشد. اينها مقدّمه است براي اين كه به بحثمان برسيم.
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This
ادامه مطلب...
فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها ) از زبان اهل سنت 7
در سنن ترمذي حديثي با سند قوي و صحيح آمده كه بسيار قابل تامل است:
«قال رسول الله صلي الله عليه لعلي و فاطمه و الحسن و الحسين: انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم.پيامبر صلي الله به علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) فرمودند: من نسبت به كساني كه به شما محاربه دارند در جنگ هستم و با كساني كه با شما دوستي و مسالمت دارند صلح و دوستي دارم.» (سنن ترمذي حديث شماره ي 3805)
Image by Cool Text: Free Logos and Buttons - Create An Image Just Like This